بوی یاران
شهداشرمنده ایم.
شهداشرمنده ایم.
یاد وخاطره شهدا در هفته دفاع مقدس گرامی باد.
برای شادی روح شهداوامام خمینی(ره)صلوات.
“…به خاطر عشق است كه فداكاري مي كنم. به خاطر عشق است كه به دنيا با بي اعتنائي مي نگرم و ابعاد ديگري را مي يابم. به خاطر عشق است كه دنيا را زيبا مي بينم و زيبائي را مي پرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس مي كنم، او را مي پرستم و حيات و هستي خود را تقديمش مي كنم.
عشق هدف حيات و محرك زندگي من است. زيباتر از عشق چيزي نديده ام و بالاتر از عشق چيزي نخواسته ام.
عشق است كه روح مرا به تموج وا مي دارد، قلب مرا به جوش مي آورد، استعدادهاي نهفته مرا ظاهر مي كند، مرا از خودخواهي و خودبيني مي رهاند، دنياي ديگري حس مي كنم، در عالم وجود محو مي شوم، احساسي لطيف و قلبي حساس و ديده اي زيبابين پيدا مي كنم. لرزش يك برگ، نور يك ستاره دور، موريانه كوچك، نسيم ملايم سحر، موج دريا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا مي ربايند و از اين عالم به دنياي ديگري مي برند … اينها همه و همه از تجليات عشق است.
براي مرگ آماده شده ام و اين امري است طبيعي، كه مدتهاست با آن آشنام. ولي براي اولين بار وصيت مي كنم. خوشحالم كه در چنين راهي به شهادت مي رسم. خوشحالم كه از عالم و ما فيها بريده ام. همه چيز را ترك گفته ام. علائق را زير پا گذاشته ام. قيد و بندها را پاره كرده ام. دنيا و ما فيها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت مي روم…
طالبی-قانعی
« برای بهترین دوستان خود دعای شهادت کنید»
هر چند که خیلی از افراد می گویند: خدانکند. این چه حرفهایی است که می زنید؟ چرا دعای مردن می کنید برای هم؟ اما آن ها غافلند از اینکه شهادت، مردن نیست. شهادت زنده ماندن ابدی است. جاودانگیست…
و چه بهتر از جاودانه شدن؟
این زن ژاپنی بعد از ازدواج مسلمان شده و یک فرزندش را در دفاع مقدس تقدیم انقلاب و کشور کرد.
همشهری آیه نوشت: «کونیکو یامامورا» مادر یکی از شهیدان دفاع مقدس است که از کشورش ژاپن به ایران سفر کرده است.«زهرا بابایی» همزمان با ازدواجش مسلمان شد و درزمان دفاع مقدس پسرش را برای کشوری که از خود میداند، به جبهه فرستاد.
عشق او به خانم صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بیشتر از این حرف ها بود که به زبان بیاید، یا قابل وصف باشد. یک بار بین بچه ها گفت: دوست دارم با خون گلوم، اسم مقدس مادرم رو بنویسم.به هم نگاه کردیم. نگاه بعضی ها تعجب زده بود: اینکه می خواست با خون گلویش بنویسد، جای سوال داشت. همین را هم ازش پرسیدم. قیافه اش محزون شد گفت: یک صحنه از روز عاشورا همیشه قلب منو آتیش می زنه!
با شنیدن اسم عاشورا، حال بچه ها از این رو به آن رو شد. خودش هم منقلب شد و با صدای لرزان ادامه داد: اون هم وقتی بود که آقا ابا عبدالله (ع)خون حضرت علی اصغر(ع) رو به طرف آسمان پاشیدند و عرض کردند: خدایا قبول کن؛ من هم دوست دارم با همین خون گلوم، اسم مقدس بی بی رو بنویسم تا عشق و ارادت خودم رو ثابت کنم. جالب بود که می گفت: از خدا خواستم تا قبل از شهادتم، این آرزو حتماً برآورده بشه. توی عملیات والفجر۱ به آرزوش رسید . من خودم دیدم که روی یک تخته سنگ، با همون خونی که از گلوش می اومد، اسم مقدس بی بی رو نوشت.
(خاک های نرم کوشک)
هديه به پيشگاه حضرت زهرا(سلام الله عليها)
این سیدِ جوان، در بزنگاهی تاریخی، نعلین خود را با كفش كتانی عوض كرده است تا جاده جهاد و شهادت را با سبكبالی بدود.
به گزارش فرهنگ نیوز، عكسی كه می بینید در سال ۱۳۵۹ گرفته شده است. سیدی طلبه، با یك قبضه سلاح ژ-۳ در پشت دیواری كه احتمالا باید در خرمشهر باشد، نشسته است. كفش هایش نشان می دهد كه بنای دویدن و آسودگی در جایجایی را دارد. معلوم نیست در حال استراحت است یا به سفارش عكاس، در زیر دیوارنوشته هایی تاریخی، ژستی ماندگار گرفته است. هر چه هست، این سیدِ جوان، در بزنگاهی تاریخی، نعلین خود را با كفش كتانی عوض كرده است تا جاده جهاد و شهادت را با سبكبالی بدود. عبا و قبایش خود را با خلعت خاكی بسیج عوض كرده تا دیده گان دشمن را به غیرتش خیره سازد و از آن همه همت و اراده، امروز این عكس به یادگار مانده و آبرویی برای این ملك و ملت كه دنیا را به تحسینِ فرزندان اسلام ناب محمدی واداشته است.
تسلیت عرض می کنم به اسلام.به رزمندگان اسلام.به مردم مظلوم مستضعف.به مجاهدان در ایران و افغانستان در لبنان و فلسطین و به هر انسانی که در راه حق الهی مجاهدت می کند.تسلیت عرض می کنم به زنان و مردان و کودکان.آنان که بزرگترین خسارت تاریخ بر آنها وارد شده،خسارت عظیمی است.خسارتی پر از اندوه و حسرت.خسارتی که از زمان دوازده امام نوشته شده است.صبر پیامبران رفت…این انسان مؤمن،شجاع،مخلص برای اسلام خود،مخلص برای مردم خود و کسی که به ضمیرخود وفادار بود.آری پدر؛این انقلاب از افتخارات او بود.
این امام دوست داشتی.خمینی بزرگ رحمت و رضوان خدا بر او باد…
آری؛ آسمان هنوز برای این رهبرمخلص اشک می ریزد.ملائکه در سوگ این امام ضجه و فریاد می کنند…هرگز تو را فراموش نخواهیم کرد…
همانا خورشید در آن روز خجالت زده شد و طلوع نکرد و ماه نیز ذوب خواهد شد…مردگان راه را برای تو باز خواهند کرد…در روز برگزاری نماز در قدس شریف،تو را به یاد جهانیان خواهیم آورد.با یاد تو هر دولت و مرامی را که مقابل اسلام بایستد،نابود خواهیم کرد.ای امام عزیز…همانا من با تو پیمان می بندم که همیشه در راه روشن تو خواهم بود و تحت اوامر نائب بر حقت سید علی خامنه ای،بر این راه روشن باقی خواهم ماند.
به درستی که تو شجاعت را به او آموختی و ما الان سرباز او هستیم.همانگونه که امر فرمودی.باقی خواهیم ماند بر این جمهوری اسلامی،جمهوری اسلامی والایی که برای حضرت مهدی(عج) ولی عصر زمان است.ای امام مهدی…آه ای آقای من،ای فریادرس و نجات دهنده من. آیا نمی بینی که چه حوادثی رخ می دهد…شهدایی که بر زمین می افتند.همانا دشمنانمان در حال آماده باش کامل هستند و نفرین خدایی زیاد شده است.و خسارت بزرگی که گمان می کردیم.تا چه زمانی ای آقای من،تا چه زمانی می توانیم دربرابر دشمن ستمگر بایستیم.
العجل…العجل…ای نجات دهنده ما…
بر ما رحم نما و فریادمان رس….
قسمتی از وصیت نامه طلبه شهید مصطفی مازح